طراحی و ساخت ویلا در شمال: چهارباغ اصفهان از نگاه سفرنامه نویسان خارجی
به گزارش وبمستر وبلاگ، خیابان چهارباغ اصفهان در سفرنامه های مسافران خارجی با برترین خیابان های رم، ناپل و پالرمو مقایسه شده است.
جهت دریافت خدمات طراحی و ساخت ویلا در شمال با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. گروه آبان با سالهای تجربه طراحی معماری و ساخت و مشارکت در پروژه های ساختمانی ویلا و باغ کوچک و بزرگ بهترین انتخاب جهت مشاوره و اجرا میباشد.
از زمان شاه عباس که خیابان عریض و طویل چهارباغ سنگ فرش شد، نهرهای جاری در میانش، حوض هایی که محل اطراق مردم قرار می گرفت، چنارهای تنومند دو طرفش و بناهای عظیمی که آن را تا باغ هزارجریب همراهی می کردند همگی تصویری مجذوب نماینده پیش چشم مسافران خارجی قرار می دادند. خیابان چهارباغ، که زاینده رود آن را قطع می کرد، باغ ایرانی را در مقیاس شهر به تصویر می کشید. به طوری که سفرنامه نویسان اغلب بخشی از سفرنامه های اصفهانشان را به توصیف این خیابان اختصاص داده اند. در این مقاله گزارش سفرنامه نویسان خارجی درباره چهارباغ را از زمان صفویه تا دوران معاصر مرور می کنیم.
پیترو دلاواله ایتالیایی حدود سال 996 هجری شمسی خیابان چهارباغ را با برترین خیابان های ایتالیا مقایسه کرد:
محل دیدنیی دیگر اصفهان خیابانی است که فعلاً در خارج از شهر واقع شده است ولی اگر محله های تازه به یکدیگر ملحق شوند، کاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان 3-4 کیلومتر و عرض آن شاید دو برابر پونته موله (Ponte Molle) در رم باشد.
در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان، خانه کوچک چهارگوشی قرار گرفته که ایوان ها و پنجره های زیادی دارد و با تصاویر و نقش و نگارهای جالبی تزئین شده است. از بالای این خانه تمام خیابان را به خوبی می توان دید و هدف از ساختن آن نیز همین بوده است. قصر شاه هم با دالانی به آن وصل می گردد.
در کنار خیابان، دیوارهای یکسان و منظمی وجود دارد که در داخل آن ها باغ های سلطنتی واقع شده اند. مردم آزادانه می توانند برای سرگرمی به آن باغ ها بفرایند و حتی با انعام دادن به باغبان هر چقدر می خواهند از میوه های آنجا بخورند.
ورودی این باغ ها با نظم و ترتیب خاصی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. بالای هر یک از درهای ورودی عمارت کوچک و زیبایی ساخته شده که می توان ضمن گردش وارد آن ها شد. برخی ها غذای خود را داخل یکی از این عمارت های بی شمار صرف می نمایند. قرینه سازی و تناسب به میزان ای در آن ها رعایت شده که واقعاً زیباتر از آن را نمی توان تصور کرد.
در داخل باغ ها و بیرون از آن ها، در خیابان، صفوف طولانی و منظم درختان انبوه قرار گرفته که تناسب و نظم آنان فوق العاده است. غالباً در مقابل خانه های زیبا، حوض های بزرگی به اشکال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته که پر از آب هستند و هر یک از آن ها تا کنار گذرگاه عریضی، که برای عبور مردم پیاده و سوار ساخته شده، توسعه یافته اند.
نهر بزرگی، که در بستر سنگی خیابان جاری است، حوض ها را پر می نماید و در برخی جاها همانند آبشارهای کوچک سرازیر می گردد. کف پیاده روها سنگ فرش و برای عبور انسان و اسب بسیار مناسب است.
خیابان های متعددی که چهارباغ را قطع می نمایند گرچه در زیبایی به آن نمی رسند اما دست کمی نیز از آن ندارند. چهارباغ به شاه تعلق دارد و به همین علت واقعاً دارای عظمتی بی نظیر است. باید اعتراف کنم که خیابان پوپولوی رم، پوجورئال ناپل، خیابان خارج از شهر ژن و خیابان هونرآل پالرمو هیچ کدام به پای چهارباغ اصفهان نمی رسند.
انگلبرت کمپفر آلمانی در نیمه دوم عصر صفوی علت نامگذاری چهارباغ بر این خیابان را نوشت:
زاینده رود این خیابان معروف اصفهان را قطع نموده و اراضی آن را به چهار قسمت تقسیم می نماید؛ به همین علت این خیابان باشکوه را چهارباغ می نامند. امتداد چهارباغ از پشت قصر سلطنتی است و مستقیماً تا باغ هزارجریب می رود. زیبایی خاص این خیابان به خاطر نهر وسط آن است که از سنگ تیشه ساخته شده و 1.5 متر عرض و نزدیک نیم متر عمق دارد. آب زلال در آن با صدای دلنشینی جریان دارد و انتها به سی و سه پل می رسد.
نزدیک اینجا دیگر آب به لوله هایی وارد می گردد که آن ها را در عمق زمین از نظرها پنهان نموده اند. حوض ها و جوی ها را با سنگ هایی صیقل یافته به اشکال مختلف ساخته اند. قهوه چی ها و صاحبان مهمان خانه ها روی پل های آن حصیر و قالی انداخته اند تا مردم روی آن ها استراحت نمایند. مردم در حین کشیدن قلیان و صرف نوشیدنی روی آن ها می نشینند و نمایش و هنرنمایی نقالان و شاعران را نگاه می نمایند و به برترین وجهی وقت می گذرانند. آن ها فقط وقتی هوا خیلی گرم گردد به اتاق های خنک داخل قهوه خانه ها می فرایند.
ژان اوتر فرانسوی در نیمه قرن هجدهم به بی همتا بودن این گردشگاه اشاره نمود:
چهارباغ خیابانی است که سفیران را در آن جای می دهند. این خیابان بزرگ از دروازه شهر شروع می گردد و به پل سنگی (سی و سه پل) می پیوندد. درختان چنار به آن زیبایی داده و زمین های دو طرف گل کاری شده اند. آبی که از وسط آن می گذرد در جهت خود به چند حوضچه می ریزد. روی هم رفته، جای بسیار شاد و دلنوازی ساخته شده و یکی از گردشگاه های بی نظیر به شمار می رود.
کنت دو گوبینوی فرانسوی حدود سال های 1233-1234 شمسی تنها کاخ ها و باغ های بزرگ چین را همتای چهارباغ دانست:
ما در مجموعه کاخ هایی، که چهارباغ نامیده می شد، اقامت داشتیم. چهارباغ جای منحصر به فردی است و شاید در دنیا تنها کاخ ها و باغ های بزرگ چین به آن شباهتی داشته باشند. خیابان های طولانی و پردرخت آن حالا صدمات زیادی خورده اما از آنچه به جای مانده می توان کمال زیبایی آن را تصور کرد. در فاصله های مشخص، استخرهای بزرگ میدان های مدوری را در خیابان ایجاد نموده اند. به خوبی می توان دید که این همه جلال سایه ای از آن شکوه گذشته اش است.
هنریش بروگش آلمانی در سال 1238 خورشیدی از درآمیختگی شکوه طبیعت و هنر انسان در این خیابان نوشت:
چهارباغ واقعاً یک خیابان زیبا، باشکوه و بی مانند است. در این خیابان هم، مانند سایر آثار اصفهان، شکوه طبیعت و هنر انسانی با هم به طور هماهنگ آمیخته شده و یک اثر بدیع و دیدنیی به وجود آورده است. در وسط این خیابان و در فواصل مشخص، حوض هایی با فواره های زیاد به چشم می خورد. فاصله میان حوض ها و فواره ها را باغچه هایی پر از گل و گیاه پر نموده اند.
در دو طرف خیابان، ساختمان های بزرگان، قصرهای سلطنتی، مساجد و مدارس قدیمی بر شکوهش افزوده اند. درباره چهارباغ، توصیفی بیشتر از این از من نخواهید؛ زیرا این از یک قلم شاعرانه برمی آید و توصیفش خود کتاب بزرگی خواهد شد.
دکتر ویلز انگلیسی در زمان ناصرالدین شاه از رو به خرابی رفتن چهارباغ گفت:
در فصل تابستان به اصفهان رفتم و از چهارباغ دیدن کردم. پل خواجو درست در وسط آن قرار گرفته است. چهارباغ اصلی شامل دو خیابان عریض و وسیع است که در سراسر دو طرف آن درخت های چنار کهن دیده می گردد. افسوس که این چنارهای زیبا به علت بی توجهی مرتباً در حال از بین رفتن هستند و اغلب به علت پوسیدگی با وزش بادهای تند سقوط می نمایند. عوامل حکومتی هر گاه چوب بخواهند از این درختان می برند و هرگز به فکر کاشتن نهال تازه نیستند.
محوطه چهارباغ از طریق دیواری سرتاسری محدود شده و راه ورود به آن از میان دو دروازه بزرگ واقع در دو سر آن است. به محض ورود به آنجا، انسان خود را در میان باغی وسیع، پردرخت و خوش آب و هوا می بیند. در سمت راست آن، ساختمان مدرسه ای واقع شده است که سفال های آبی گنبد آن در حال فرو ریختن است. با این وجود، هنوز هم چشم انداز این کاشی های منقش به گل و گیاه طلایی از کیلومترها دورتر جالب و تحسین برانگیز است.
دروازه بزرگ مدرسه سردری مرتفع و دری نقره کاری شده و جالب دارد که هنر و سلیقه به کار رفته در آن انسان را به حیرت وا می دارد. به خصوص پولک و گل میخ های نقره ای بزرگ نصب شده روی آن جالب توجه است. با این وجود، حضور دکه های میوه و قلیان فروشان در اطراف و کنار دروازه از جلوه آن کاسته و چشم انداز بدی به آن داده. مدرسه در واقع مسجدی است که طلاب علوم دینی در آن اقامت دارند.
در وسط چهارباغ، استخر بزرگی دیده می شد که رو به خرابی بود و احتیاج کلی به تعمیر داشت. با این وجود سراسر زمستان پر از آب می شد. در امتداد وسط خیابان چهارباغ، نهر آبی به چشم می خورد که متأسفانه در حال حاضر خشک و بی آب و لبه های آن ساییده و ریخته است.
ژان دیولافوای فرانسوی در سال 1260 با دیدن چهارباغ به خود آمد:
من در حال و هوای خود بودم که یک دفعه چشم انداز دلگشای خیابان چهارباغ جلوی چشمم پدیدار شد. خدا را شکر کردم که جای آبادی را می بینم. این خیابان گردشگاه بانشاطی است که درختان 300ساله بر آن سایه افکنده اند اما طی این سال ها بسیاری از آن ها خشکیده و حفره های غم انگیزی درونشان ایجاد شده است.
خیابان مرکزی چهارباغ محل عبور پیادگان و دو طرف آن مخصوص گذر سواران و کاروان ها است. در طرف راست و چپ، خرابه های قصرهایی دیده می گردد که قبلاً مسکن اشراف بوده. در حین عبور، سردر زیبای مدرسه مادر شاه را دیدن کردیم. پس از پل الله وردی خان (سی و سه پل)، راه کمی سراشیبی شد. آنجا ایستادم و مدت ها به چشم انداز قشنگ رودخانه نگریستم.
مریت هاکس آمریکایی در سال 1311 چهارباغ را یکی از زیباترین خیابان های ایران دانست:
چهارباغ اصفهان یکی از زیباترین خیابان های ایران است. دو ردیف درخت چنار و سپیدار خیابان را به سه جهت تقسیم می نمایند. جهت وسط برای عبور پیاده است. صبح روزهای اردیبهشت، روستاییان بر الاغ هایشان خیار بار نموده و از آنجا می گذرند. در تابستان خربزه و بادمجان و در پاییز انگور می فروشند. در طول روز جمعیت عابران کم است اما در انتها روز این خیابان از زن و مرد پر می گردد. زنان مسلمان همه چادر سیاه به سر دارند، صورتشان پوشیده است و با آن گوشه از چشم که بیرون است همه چیز را می بینند.
مدرسه زیبای چهارباغ در این خیابان واقع شده است. این مدرسه تا اسفند 1311 خورشیدی مدرسه دینی بسیار مهمی بود. حالا طلبه ها را به چند مدرسه کوچک تر فرستاده اند تا مدرسه را به عنوان بنایی ملی و تاریخی حفظ نمایند.
راجر استیونس انگلیسی در سال 1333 چهارباغ را خوش چشم انداز ترین جای آسیا قلمداد کرد:
در نگاه اول، به نظر می رسد چهارباغ به طور طبیعی به وجود آمده باشد. آن را خیابانی عمومی در قلب شهر در نظر گرفته بودند که محور اصلی عبور و مرور بود. چهارباغ از زاینده رود می گذرد و به باغ های هزارجریب می رسیده است که به طور غریبی مردان و زنان با لباس های اروپایی در آن دیده می شدند.
در هر گوشه و کنار، باغچه های گل کاشته بودند و آن ها به چهارباغ جلوه و شکوه می بخشیدند. به طوری که می توان گفت هیچ شهری در آسیا دارای چنین چشم انداز دلچسبی نیست. علاوه بر اینکه چنان سرسبزی ای دارد که شما ممکن است آن را نمونه ای از بهشت بنامید.
منبع: کجارو