جویی روبن؛ دانش آموزی که صاحب یک شرکت مشاوره دیجیتال است
به گزارش وبمستر وبلاگ، جویی روبن دانش آموز سال آخر دبیرستان در حومه شیکاگو است. او هجده سال دارد. درحالی که خیلی از بچه های هم سن و سال او شغل های پاره وقت دارند، او صاحب یک شرکت مشاوره رسانه های اجتماعی است که با شرکت های بزرگی مثل Fashion Nova و پایگاه خبر ورزشی Lines کار می کند. او همچنین یکی از مالکان شرکتی به نام پروژه شادمانی است که کارش، آگاه سازی جامعه و جمع آوری کمک های مالی برای ارتقای سلامت روان است. امسال این شرکت 50 هزار دلار به سازمان اتحاد ملی برای سلامت روانم NAMI کمک مالی کرد. او با اینفلوئنسر های مشهور نیز همکاری دارد.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از Entrepreneur، با او گفت وگویی داشتیم و از او پرسیدیم چه مسیری را طی کرده که الان توانسته است شرکت خودش را راه اندازی کند و برای کسب وکار هایی که می خواهند ردپای خود را در شبکه های اجتماعی گسترش دهند، چه توصیه هایی دارد.
شرکت شما چه خدماتی ارائه می کند؟
هر بار که به عنوان مشاور استخدام می شوم، نقشم، بسته به نیاز هر شرکت، کمی تغییر می کند. مثلا در رسانه ورزشی ای که اخیرا با آن ها کار می کنم، وظیفه ام این است که نام کاربری مورد نظرشان در تمام شبکه های اجتماعی را برایشان انتخاب کنم و اگر نام کاربری قبلا توسط فرد دیگر انتخاب شده است، با صاحب آن اکانت مذاکره کنم. وظیفه دیگر من، جذب مخاطب آنلاین است. در مورد شرکت هایی مثل پروژه شادمانی، تمرکز اصلی ام روی بازاریابی از طریق اینفلوئنسرها، تولید محتوا و مدیریت خدمات شبکه اجتماعی، مثل جذب فالوور است.
چطور در رسانه های اجتماعی به عنوان یک منبع کسب درآمد شروع به کار کردی؟ کی فهمیدی که این کار، فقط جنبه سرگرمی ندارد و می تواند پول ساز باشد؟
وقتی کلاس هشتم بودم، با دوستانم، هر کدام یک اکانت اینستاگرام با محتوای میم (meme) ساختیم که ببینیم چه کسی فالوور های بیشتری جذب می کند. طی دو ماه، تعداد فالوور های من به حدود 40 هزار نفر رسید. یواش یواش پیام هایی در دایرکتم دریافت کردم که می خواستند به من تبلیغات بدهند. از لباس تا موزیک. به چند تا از آن ها جواب دادم. در اینترنت کلی تحقیق کردم که ببینم چقدر باید از آن ها پول بگیرم. بابت هر تبلیغ 30 دلار گرفتم. برای یک دانش آموز، این انگیزه ایجاد می کرد. همین باعث شد چشم هایم به فرصت های بی انت هایی که در شبکه های اجتماعی هست، باز شود.
می توانی مدل درآمدزایی در شبکه های اجتماعی را برایمان ترسیم کنی؟
سال 2018، تعداد فالوورهایم به بیش از یک میلیون نفر رسید. شروع کردم به دریافت تبلیغات بیشتر و پول بیشتر. هر هفته دو یا سه تبلیغ پست می کردم و از 150 تا 300 دلار بابت هر پست می گرفتم. هیچ الگوریتم مشخصی وجود ندارد که بگوید هرکس چقدر باید بابت تبلیغات بگیرد. بیشتر به فاکتور هایی مثل نرخ مشارکت، نوع بازار و تعداد فالوور ها بستگی دارد.
چه بر سر پیجت آمد؟
متاسفانه در آگوست 2018، اکانتم هک شد و هرگز نتوانستم آن را بازیابی کنم. یک شبه شغلم را از دست دادم. حس می کردم هویتم را، بخشی از وجودم را گم کرده ام. نمره هایم در مدرسه پایین آمد و زود عصبانی می شدم. یاد گرفتم که بدون شکست، موفقیت ممکن نیست. بعد از آنکه همه چیز را از دست دادم، دائم برای خودم احساس تاسف می کردم، به جای اینکه سعی کنم چیزی را که از من گرفته شده است، پس بگیرم.
چطور دوباره به بازی برگشتی؟
ده ماه بعد از آن اتفاق و بلاتکلیفی، اپلیکیشنی به اسم تیک تاک که تازه مد شده بود توجهم را جلب کرد. بعد از کلی تحقیق فهمیدم که این اپلیکیشن، اول اسمش Musical.ly بوده که یک شرکت بزرگ آن را می خرد و میلیون ها دلار خرج اپلیکیشن جدیدشان می کنند. فورا اپ را دانلود کردم؛ و بعد از مدت کمی، پیج میم خودم را در این اپلیکیشن راه اندازی کردم. آن روزها، کمتر کسی در تیک تاک، پیج میم داشت؛ چون پولی در آن نبود و تیک تاک مثل اینستاگرام بین مردم جا نیفتاده بود.
می دانستم که مردم اگر پتانسیل های تیک تاک را ببینند، بالاخره یک روزی از اینستاگرام به این اپ کوچ می کنند و باید از این فرصت به نفع خودم استفاده کنم. شروع کردم به گذاشتن محتوا های مختلف تا از الگوریتمش سر دربیاورم. حالا پیج اولم یک میلیون و هشتصد هزار نفر فالوور دارد. هر هفته یک یا دو پست آگهی می گذارم و بابت هر کدام، 600 تا 800 دلار پول می گیرم.
البته می توانم تعداد تبلیغات را بیشتر کنم؛ اما نمی خواهم با این کار، ارتباطم را با مخاطبانم از دست بدهم. یکی دیگر از راه های درآمدزایی که در بلندمدت به آن فکر می کنم این است که یک روز پیجم را بفروشم. مشتری هم دارم، اما فعلا قصد فروشش را ندارم. درحال حاضر خودم روزانه در پیجم فعالیت نمی کنم. تیمی از افراد سخت کوش و مورد اعتمادم را که دوستانم هستند، استخدام کرده ام و تمام پیج هایم را به آن ها سپرده ام. این طور می توانم تمرکزم را بگذارم روی شغل مشاوره ام.
از پروژه شادمانی برایمان بگو.
پروژه شادمانی، در واقع شرکت تولید لباس است که من و سه نفر از دوستانم تاسیس کردیم. سال 2017، یکی از همکلاسی های جیک (یکی از موسسان شرکت)، پس از سال ها دست و پنجه نرم کردن با مسائل روانی، درگذشت. جیک می گوید هیچ کس در راهرو های مدرسه از آن صحبت نمی کرد. انگار که حرف زدن از آن یک تابو بود. هدف ما در پروژه شادمانی این است که تابوی صحبت از مسائل روانی را بشکنیم؛ چون این یکی از موانعی است که نمی گذارد این بیماران، دنبال درمان بروند.
طی چند ماه گذشته من با اینفلوئنسر های معروفی تماس گرفته ام و همه آن ها برند ما و پیاممان را دوست داشتند. آن ها لباس های ما را پوشیدند و عکس خودشان را در اکانت هایشان به انتشار گذاشتند. پیج ما در اینستاگرام حالا حدود 121هزار فالوور دارد. محتوایی که ما در این پیج می گذاریم صرفا در راستای فروش نیست. ما مثبت اندیشی را ترویج می کنیم و نکات و توصیه ها و آمار های مربوط به مسائل روانی را نیز در اختیار مخاطب ها قرار می دهیم. مردم صرفا به خاطر خرید لباس ما را دنبال نمی کنند. جنبه روانی آن نیز تاثیر دارد.
برای کسی که می خواهد وارد صنعت شبکه اجتماعی شود، چه توصیه ای داری؟
اولا، تحقیق کردن تا یک جایی می تواند کمک کند. از طریق آزمون و خطا و اشتباهات است که می توانی دانش به دست بیاوری. من صد ها بار شکست خورده ام و هر شکستی، یک درس ارزشمند به من داده است.
دوما، از هزینه کردن در کوتاه مدت نترسید، اگر می دانید که در بلندمدت به سودآوری منجر خواهد شد. قبلا، چند شرکت پیشنهاد دادند که در ازای یک مبلغ قابل توجه، با آن ها قرارداد کوتاه مدت ببندم. اما من به جایش به آن ها پیشنهاد دادم که یک ماه مجانی برایشان کار کنم تا ارزشم را به آن ها ثابت کنم، قبل از اینکه با آن ها قرارداد بلندمدت ببندم.
منبع: فرارو